وبلاگ عــــــــــــــــطـــــــــــش

وبلاگ عــــــــــــــــطـــــــــــش

وبلاگ عــــــــــــــــطـــــــــــش

وبلاگ عــــــــــــــــطـــــــــــش

گریه نکن حسین(ع) جان

همه عمر برندارم سر از این خمار مستی...که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستیهمه آهوان صحرا سر خود گرفته بر کف

       به امید آنکه روزی تو شکارشان نمایی

روزی شخص عربی بچه آهویی هدیه از برای پیغمبر خدا علیه السلام آورده وعرض کرد:این را صید کردم و برای فرزندان شما حسن وحسین علیهما السلام هدیه آوردم ، حضرت قبول فرمود وبرای او دعای خیر نمود.پیامبر بچه آهو را به امام مجتبی علیه السلام که در کنار او بود عطا نمود .چند ساعت بعد از آن امام حسین علیه السلام آمد ودید برادرش بچه آهویی دارد وبا او بازی می نماید .عرض کرد: یا جداه به برادرم بچه آهو دادی وبه من ندادی واین سخن را تکرار می نمود.پیغمبر خدا اورا تسلی می داد وبا او ملاطفت می نمود تا اینکه نزدیک بود امام حسین علیه السلام به گریه بیافتد.ناگاه صداهایی از درب مسجد بلند شد. مردم دیدند آهویی با بچه اش داخل مسجد شد ودنبال آنها گرگی می باشد که به سوی پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله آنها را می راند تا اینکه آهو وبچه اش را به خدمت پیامبر رساند.آهو به سخن آمد وعرض کرد: یا رسول الله …دو بچه داشتم .یکی را این صیاد صید نمود وبه شما هدیه کرد. این یکی در نزد من بود وبه او دلخوش بودم .و الان به او شیر می دادم ناگاه شنیدم گوینده ای می گفت: ” إسرعی إسرعی یا غزالة!بخشفک إلی النبی محمد صلی الله علیه وآله وأوصلیه سریعا ،لأن الحسین واقف بین یدی جده وقد هم ّ أن یبکی والملائکة بأجمعهم قد رفعوارؤوسهم من صوامع العبادة ولو بکی الحسین علیه السلام لبکت الملائکة المقربون لبکائه ” ای آهو …با سرعت برخیز وبچه ی خود را فوری به پیامبر خدا محمد صلی الله علیه وآله برسان. زیرا هم اکنون فرزندش حسین علیه السلام در برابر جدش ایستاده ومی خواهدگریه کند.همه ی فرشتگان سر از عبادتگاهشان برداشته ونظاره گر این منظره اند …اگر حسین علیه السلام گریه کند همه ی فرشتگان مقرب به جهت گریه ی او گریه می کنند. همچنین شنیدم که گوینده ای می گفت : ای آهو بشتاب پیش از آنکه اشک امام حسین علیه السلام بر صورتش جاری شود با سرعت خود را به او برسان .والا این گرگ را بر تو مسلط می کنم که تو را با بچه ات بخورد. بدان من از راه بسیار دور بچه ام را به خدمت شما آوردم ، زمین زیر پای من پیچیده شد تا اینکه به این زودی به محضر شما رسیدم .وحمد می کنم خدا را که بچه ام را قبل از جاری شدن اشک بر صورت مبارکش به محضر شما رسانیدم . پس صدای تکبیر وتهلیل از اصحاب بلند شد وآن حضرت برای آهو دعای خیر نمود وامام حسین علیه السلام بچه آهو را گرفت وبه نزد مادرش حضرت فاطمه علیها سلام برد وهمه مسرور شدند .

امام صادق(ع)

 

نقل است که یکی پیش امام صادق(ع) آمد و گفت :خدای را به من بنمای 

گفت :آخر نشنیده ای که موسی را گفتند لن ترانی .گفت :آری ! اما این ملت محمد است که یکی فریاد می کند رای قلبی ربی ، دیگری نعره می زند که لم اعبد ربا لم ارة.

امام صادق(ع) گفت :او را ببندید و در دجله اندازید .او را ببستند و در دجله انداختند . آب او را فروبرد . باز برانداخت . گفت :یا ابن رسول الله !الغیاث ، الغیاث.

امام صادق(ع) گفت :ای آب ! فرو برش.

فرو برد ، باز آورد . گفت ! یابن رسول الله ! الغیاث ، الغیاث.

گفت :فرو بر .

همچنین چند کرت آب را می گفت که فرو بر ، فرو می برد . چون برمی آورد می گفت :یاابن رسول الله ! الغیاث ، الغیاث.چون از همه نومید شد و وجودش همه غرق شد و امید از خلایق منقطع کرد این نوبت که آب او را برآورد گفت :الهی الغیاث ، الغیاث.

امام صادق(ع) گفت :او را برآرید .

برآوردند و ساعتی بگذشت تا باز قرار آمد . پس گفت :حق را بدیدی .

گفت :تا دست در غیری می زدم در حجاب می بودم . چون به کلی پناه بدو بردم و مضطر شدم روزنه ای در درون دلم گشوده شد ؛ آنجا فرونگریستم .آنچه دیدم می جستم بدیدم و تا اضطرار نبود آن نبود که امن یجیب المضطر اذا دعاه.

امام صادق(ع) گفت : تا امام صادق(ع) می گفتی کاذب بودی . اکنون آن روزنه را نگاه دارد که جهان خدای بدانجا فروست .

و گفت :هر که گوید خدای بر چیزست یا در چیزست و یا از چیزست او کافر بود