مادر نمیر! مردن برای تو زود است و یتیمی برای ما زودتر.
ما هنوز کوچکیم، از آب و گل در نیامدهایم. هنوز سرهایمان طاقت گرد یتیمی ندارد.
نهال تا وقتی که نهال است احتیاج به گلخانه و باغبان دارد، تاب سوز و سرما و باد و طوفان را نمیآرد، و ما از نهال کوچکتریم و از غنچه ظریفتر.
اما نه، نمان برای محافظت از ما، نمان برای اینکه از ما مراقبت کنی.
تو خود اکنون نیاز به تیمار داری. بمان برای اینکه ما تو را بر روی چشمهای خود مداوا کنیم.
تو اکنون به کشتی نجات طوفانزدهای میمانی که که به سنگ کینه جهال غریق، شکستهای و پهلو گرفتهای.
بمان برای این که ما بیمادر نباشیم. بمان برای این که ما مادری چون تو داشته باشیم.
میدانم که خستهای، میدانم که مصیبت بسیار دیدهای، زجر بسیار کشیدهای، غم بسیار خوردهای و می دانم که به رفتن مشتاقتری تا ماندن و به آن جا دلبستهتری تا این جا.
اما تو خورشیدی مادر! بمان! به خفاشان نگاه نکن، این کوری مسری و مزمن دلت را مکدر نکند، تو به خاطر همین چند چشم که آفتاب را میفهمند بمان.
میدانم که تو به دنبال چشمی برای دیدن و دلی برای فهمیدن گشتی و نیافتی.
من با چشم های کودکانه خود شاهد بودم که تو با آن حال نزار، سوار بر مرکب میشدی و به همراه پدرم علی و دو برادرم حسن و حسین، شبانه بر در خانههای تکتک مهاجرین و انصار میرفتید و آنها را به دریافتن حقیقت ، دعوت میکردید.
... اما مرد نبودند، به عهد خود وفا نکردند، بهانه آوردند، بهانههایی که حتی کودکانشان را میخنداند و دل بزرگان را به آتش میکشید...
پدر که خود اسوه صلابت بود، از این همه استواری تو لذت میبرد، اما دلش از مشاهده حال و روز تو خون بود. زنی هیجده ساله، اما این طور مریض و رنجور و خسته.
خدا بکشد دشمنان تو را مادر! که در طول چند ماه با سوهان خباثت، رشته حیات تو را بریدند. امکلثوم به فدای چشمهایی که لحظه به لحظه بیفروغتر میشوند...
چرا اخراجی ها را همه دیدند؟
داستان از اونجا شروع شد که اول خلقت از بهشت اخراج شدیم . آن موقعی که پیامبر از غار خارج شد و اقوام و نزدیکانش را دعوت کرد در بین اخراجی ها به مخالفتش برخواستیم.وقتی در بدر به نبرد فرخوانده شدیم اخراجی بودنمان بر خودمان ثابت شد....وقتی حق امامت غصب شد با خراجی ها هم صدا شدیم.وهنگاهی که به حق قیام کرد خوارج گشتیم....شب دهم محرم شصت هجری هنگامی که فرزندش حسین(ع) روی برگرداند و خیمه را تاریک کرد در سیاهی شب با سایر اخراجی ها در ظلمات شب گریختیم و ...قصه را کوتاه کنم هزار و چهارصد سال بعد وقتی باز حق و باطل در جبهه ها به مصاف هم رفتند درس و خانواده و هزاردلیل دیگر تراشیدیم تا مبادا از این اخراجی بودنمان پشیمان شویم و کمی وجدانمان آزرده شود.با تبلیغاتی که از این فیلم شد همه فهمیدیم که داستان داستان عده ای اخراجیست .کنجکاو شدیم بفهمیم آنها چه میشوند شاید ما هم چنان شویم.پس همه فیلم رو دیدیم ولی نشد.انگار کارگردانش هم فهمیده چون شنیدم ادامه اش رو هم داره میسازه.دیگه دوست خوب قدیمی نیستی!آیا هنوز برادریم
برگردیم به حال خودمون راستش برای من یکی دیگه این اخراجی بودن کسالت بار و سنگین شده آرزو دارم نه مثل قهرمانهای تو فیلم بلکه مثل آن سرداری که وقتی او هم از اخراجی بودنش احساس کسالت و تنگی کرد کفشهایش را به گردن آویخت و چشمها و دستهایش را بست و صورت بر زمین گذاشت و تا "ارفع راسک"نشنید سر بلند نکرد و تا سرش را بر زانوی مولایش احساس نکرد جان نداد .من هم چنین حسن عاقبتی داشته باشم.
دلم برای کربلا خیلی تنگ شده . . .
به نام خدا سلام
خوابیده بودیم. وقت بودکه بی وقفه قضا می شد
چه کنم که بیدارم کنی گاهی که می ایی
باز زخمه زدی به این دل
خدا یا جاهل ممیران
دعا بفرمایید
سلام: جالب بود. امیدوارم خدا دل و جسمتون و کربلایی کنه.
موفق باشید یا حق التماس دعا.
سلام. راستش اصلا نمیخواستم اخراجی ها رو ببینم . چون یکی از مردان خوب خدا منعم کرده بود و روزی دیگر وقتی پرسیدم چرا ؟ گفت : همه چیز را به تمسخر گرفته اند . و اجازتی خواستم برای دیدن فیلم . فرمودند ببین . و دیدم . اما برداشتم تمسخر نبود خنده ای میان گریه نبود . برداشتم تحول بود و اشک .... و به حق که نبرد جبهه ها خیلی ها رو تغییر داد و من در بسیاری از اطرافیانم اینرا شاهد بودم . این فیلم نیز شمه ای را نشان داد بنظر من که دیگه نباید دنباله ای داشته باشد.
سلام . خسته نباشید . نمی دونم چی بگم. همیشه با یادگاری هاتون تو وبلاگم احساس می کنم خدا هم یه نظری به من کرده . و به وسیله یه بنده دیگه پیغامش و می رسونه . ارزو می کنم همون خدای خوب و مهربون که وبلاگ شما او رو به مهمونی دل من میاره به بهترین ها رهنمونت کنه. در پناه حق .
سلام خسته نباشی
مگه نیست که اخراجی ها از خود مردم بودند یا اخراج کننده ها مگه اونا از مردم نبودن؟ چرا پس یه عده مخصوص برا اخراج شدن انتخاب میشن نه هر کسی؟ لابد بین بودن و موندن یا رفتن و بردن یه چیزایی هست که همه کسی جنبع درکش رو نداره تا بتونه از یه جایی با سر بلندی اخراج شه؟ نکنه ما جز اخراج کننده ها باشیم؟ این حرفات من رو یاد حضرت قائم انداخت؟ وای از اون روز ما چه کردیم
بنام خدا
با سلام
مطلب زیبایی نوشتید . جانا سخن از زبان ما می گویی !
موفق و سربلند باشید .
التماس دعا
راستی بوی باقالی از کجا میآید؟
سر بزن خودت میفهمی!!
بسمه تعالی
ان شاء الله خدا به ما رحم کنه و اگه اخراج شدیم ما رو دوباره تو جمع خوبها راه بده مثل همون اخراجیهایی که تو فیلم دوباره راهشون دادند بیان بین شهدا.
اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی
التماس دعا
بنام خدا
با سلام
بسیار زیبا و قشنگ نوشتید . لذت بردم . خدا کنه ما از در خانه خدا اخراج نشویم .
موفق و سربلند باشید .
التماس دعا
بسم رب شهدا
سلام
خیلی جالب بود..قشنگ...درعین حال خوب میتونستی فکر کنی...
شاید من هم از اخراجی بودن خسته شدم...
راستی دل من هم برای کربلا خیلی تنگ شده...
یه عااااااااالمه دعا...
کربلایی باشید...
بسم رب شهدا
سلام
خیلی جالب بود..قشنگ...درعین حال خوب میتونستی فکر کنی...
شاید من هم از اخراجی بودن خسته شدم...
راستی دل من هم برای کربلا خیلی تنگ شده...
یه عااااااااالمه دعا...
کربلایی باشید...
بنام او که هر چه بر سر ما می رود ارادت اوست
دوست مهر بان مجاهدم!
باید بگویم بخت یار شد و با دیدن صفه وبت بوی چفیه و زخم و سربند مشامم را نواخت
متن جالب نوشتی
همچنین متن داداش گرامی که اگه اشتباه نکنم حسین نامی بودن
یه جوابیه کامل که درد دلی بود و شقشقه ای که آمد و رفت برات نوشتم لیکن از بخت نایار و توفیق ناساز
اروری آمد که : امکان درج پیام برای نوشته های آرشیو شده وجود ندارد . لطفا ....
به هر حال مخلص کلام این بود که در این جهان وانفسای اخراجی پرور / اخراجی ها زیادند اما این کجا و آن کجا .
ای کاش ماهم اخراجی باشیم ازنوع مجید سوزوکی ها و امثالهم که دنیا دی گه بی حضورشون قفسی تنگه برای مرغ پر شکسته و زمین گیر دل ما . و ای کاش و صد افسوس / که بعضی از ای مسئولین که کم هم نیستند به جای اینکه روی خون مجید سوزوکی ها بشینند و چه ها کنند .
یه بارم که شده برای مرحم دل سوته دلها بیان و مثل سید جواد خودشون خودشونو تنبیه کنن که نتونستن انسان تربیت کنن که هیچ ارزه ی اقرار به ناتوانی رو هم ندارن .
قبل از اینکه به حسابشون رسیدگی بشه خودشون چرتکه رو بردارن و یا علی مدد/
درد زیاده
اما / دل دلدار گون و گوش شنوا کم . داداشم نمی دونم ایراد از من و بی سواتیمه
که نمی تونم درست و حسابی مثل بچه ی آدم وارد وبلاگت شم یا ...
وقتی میایی معلوم نیست چه جوری میشه بری و نوشته هارو بخونی
وقتی یم راه رو پیدا میکنی کامنت نمی شه بذاری
لطفا راهنماییم کن .
بازم ممنونم
و منتظر هظورت در وبلاگم و راهنماییهای ارزندت برای بهتر عمل کردن به رسالتمون .
اینم آدرس
http://rahiminejad.blogfa.com/
در پناه حق موفق و سلامت باشی
یا علی مدد
سلام!
شما هم که میریدُدیر میایدُسر نمی زنید.....
باشه!
سلام ممنونم که به من سرزدین.اون نوشته مال من نبود ولی همه نوشته ها وبلاگمو خودم انتخاب میکنم خود خودم .تا خوشم نیاد نمیذارم تو وبلاگم . الکی پست نمیذارم که زود به زود آپ کنم باید خوشم بیاد
سلام!
من معمولاضنظرات اولی که می دوم زیاد دقیق نیستند.اصلش اون موقع هاییه که با خیال راحت بشینم آف لاین بخونم!
مطلبتون خیلی عالی بود.یک دید نو و زیبا به اخراجی هاو از اون ور یک کنایه به بعضی ها که ساختنش!
نمی دونم وبلاگ خود دهنمکی رو دیدید یا نه؟اون پستی که کلی فحش به فرج الله سلحشور داده.....
به نظرم این مطلبتون رو حتماْبراش بفرستید
سلام.خیلی وقته سر نزده بودم.دلم خیلی تنگیده بود.خیلی خوشحال شدم دیدم به روز کردین.جالب بود.موفق باشید و التماس دعا
ثبت نام مسابقه وبلاگ نویسی جشنواره ره آورد سرزمین نور آغاز شد
سلام
تشنه عطشم.
یا حق.
مثل همیشه مختصر گویا و دل نشین
همین
ایول ایول
داش حسینو ایول...
سلام داداش
نیستی؟
تحویل نمیگیری
بازم مثل همیشه قلمت حرف نداره
برادر
شمارتو نداشتم اگه امکان داره یه تماس بامن بگیر
کارت دارم
محمدم بخشیان
!!!یاحق
بسم رب الشهداء و الصدیقین ...
سلام ...
زیبا بود ... و قلمی سازنده ...
عروج حسینی وبلاگ مرا حتما بخواند ... چون عاشق حسین اید ...
انشاءالله شهید بشم ...
یا فاطمه الزهراء ... س
سلام
مطالب شما رو خوندم.بسیار جالب بود.از اینکه من رو هم جزو دویتان خودتئن میدونین ممنونم.
در ضمن من هم دلم برای کربلا تنگ شده اگر رفتی التماس دعا
سلام. خسته نباشی. از اینکه تصادفا به ما سر زدی ممنون. موفق باشی. یا علی***لوتی
سلام.ممنون سر زدین.
ایام شهادت بی بی دو عالم حضرت زهرا(س) رو تسلیت میگم.
من قبلا هم به وبلاگتون اومده بودم.براتون ایمیل هم فرستادم مثل اینکه ندیدین.چرا دیر به دیر به روز می کنین؟
وبلاگ شما رو لینک میکنم.
یازهرا.التماس دعا
سلام
وبلاگتون خیلی زیباست حرفاتون همه به دل میشینه من که سیوش کردم هر چند وقت یه بار میشینم از اول میخونم .
پست اخرین ترفنتون خیلی نو و تازه بود اصلا همه مطالبتون قشنگه براتون ارزوی موفقیت میکنم.
زودتر اپ کنید منتظرم
به امید امدنش