به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
اگه غمگینی یا نا امید این داستان مال توست
نقل است که در بلخ قحطی عظیم بود ، چنانکه یکدیگر می خوردند ، غلامی دید در بازار شادمان و خندان . گفت : ای غلام ، چه جای خرمی است ؟ نبینی که خلق از گرسنگی چون اند ؟
غلام گفت : مرا چه باک که من بنده کسی ام که وی را دهی است خاصه و چندین غله دارد . مرا گرسنه نگذارد .
شقیق آن جایگاه از دست برفت. گفت : الهی این غلام به خواجه ای که انبار داشته باشد چنین شاد باشد . تومالک الملوکی و روی پذیرفته ای. ما چرا اندوه خوریم ؟
درحال از شغل دنیا رجوع کرد و توبه نصوح کرد و روی به راه حق نهاد و در توکل به حد کمال رسید . پیوسته گفتی : من شاگرد غلامی ام .
در حدیث است که حضرت موسی(ع) در مناجات کوه طور،
عرض کرد: « یا اله العالمین » (ای خدای جهانیان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المحسنین » (ای خدای نیکو کاران)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله المطیعین » (ای خدای اطاعت کنندگان)،
جواب شنید: « لبیک »
سپس عرض کرد: « یا اله العاصین » (ای خدای گنهکاران)،
جواب شنید: « لبیک،لبیک،لبیک ».
حضرت موسی (ع) تعجب کرد و عرض کرد:خدایا،تو را خدای جهانیان،خدای نیکوکاران،خدای اطاعت کنندگان خواندم یک بار فرمودی « لبیک » ولی تو را خدای گنهکاران خواندم سه بار «لبیک» فرمودی،حکمتش چیست؟ جواب آمد:
مطیعان به اطاعت خود،
نیکوکاران به نیکوکاری خود،
و عارفان به معرفت خود اعتماد دارند،
گنهکاران که جز به فضل من پناهی ندارند
اگر از درگاه من نا امید گردند به درگاه چه کسی پناهنده می شوند؟!
سلام
در این لحظه که تند باد همه حرفها مثل برق میگذرند، من وجودی را تداعی میکنم، که برای رسیدن به خودش همچنین افکارش، زندگی رو رنگ میکنه
به نام حضرت دوست
.
.
از مناجات التائبین
.
خداوندا!
بلند پرده زیبای گذشتت را بر چشمان گنهکار خسته ام دریغ مکن .
خدی
.
خدایا!
مر گناهانم را سایه روشن رحمتت بیار و مر عیوبم را ابر پر بار رأفتت بیار ...
در پناه حضرت دوست
اگر عشق واقعی و از اعماق قلب باشد و هرگز جایگزینی برایش نمی توان برگزید ...آرزوی تندرستی و موفقیت روز افزون شما را در تمامی مراحل زندگی دارم در پناه حق ...
نشد یک لحظه از یادت جدا دل
زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل !
زدستش یکدم آسایش ندارم
نمی دانم چه باید کرد با دل ؟
هزاران بار منعش کردم از عشق
مگر برگشت از راه خطا دل
بچشمانت مرا دل مبتلا کرد
فلاکت دل ، مصیبت دل ، بلا دل...
از این دل داد من بستان خدایا
ز دستش تا به کی گویم خدا دل
درون سینه آهی هم ندارم
فقیر و عاجز و بی دست و پا دل....
بشد خاک و ز کویت بر نخیزد
زهی ثابت قدم دل ، با وفا دل
ز عقل و دل دگر از من مپرسید
چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل ؟
تو.......ز دل نالی ..دل از تو
حیا کن یا تو ساکت باش یا دل...........
هرگاه خدا تو را به لب پرتگاه برد
با او برو و به او اعتماد کن
چرا که
یا از پشت تو را می گیرد
و یا
پرواز کردن را به تو خواهد آموخت
به نام حضرت دوست
.
هنگامی که سرآغاز زندگی مشترک با همسرم شروع شد
این متن را بر روی کارت چاپ کردیم:
.
خدایا !
چشم انتظار ظهور مهدی در میلادش
با لباسی به سپیدی اخلاص
بر سجادهای به وسعت هستی
سر بر سجده عبودیت تو نهادهایم
تا بدانیم همه
.
زندگی بودن نیست
زندگی ماندن نیست
باید رفت
و
شدن را پیوست.
.
.
صمیمانه از حضور ملکوتی شما در برنامه
دیار با جانبازان قطه نخاعی ثارالله
متشکرم.
.
انشاء الله خداوند
دلهای خسته و چشمان بی فروغمان را به نور جمال آقا امام زمان (عج) سرور و نور عنایت گرداند.
.
از دعای خیرتان محروم نفرمائید.
.
در پناه حضرت دوست
.........................تنگ است بسی به سینه ام راه نفس............................
.........................از بس که به راه حق نمی بینم کــــس...........................
.........................پر گشته جهـــــان سرار از ظلم و نفاق............................
.........................ای پادشه عصــــــــــــر به فریاد برس.............................
بزرگوار عزیز سلام. نیومدم برای تشکر از حضورتون یا دعوت از .....
صفحات انتظار وقف شده برای مولایمان مهدی(عج) و مال همه شما منتظران عزیزه و عبد عاصی هیچ دخالتی درش نداره. پس برای نیت پاک شما ارزش و قدری نمیشه تعیین کرد تا بر مبنای اون تشکر هم داشته باشیم....
اومدم بگم انشاالله امروز که ادینه چهلم از صفحات انتظاره چشممون به دستان پر محبت و کرم مولاست.
بالاخره چله اولمون به پایان رسید
انشاالله هممون برکت کافی رو از این چهل ادینه انتظار ببریم.
دست پر و حاجت روا از صفحات دیدن کنید انشاالله
التماس دعا از شما منتظر همراه
اللهم عجل لولیک الفرج
یک دسته انسانها که نمونهاش در زمان ما زیاد است، کسانی هستند که برای انقلاب و اسلام یقه چاک میکنند، در ظاهر با مؤمنین هستند، مسجد میآیند، نماز میخوانند ............. ادامه در وب ... منتظر حضور سبز شما و نظراتتان هستیم
زندگی مثل پیانو است ، دکمه های سیاه برای غم ها و دکمه های سفید برای شادی ها . اما زمانی میتوان آهنگ زیبایی نواخت که دکمه های سفید و سیاه را با هم فشار دهی
سلام دیدی من امدم
دوباره دلم تنگ گرفته....
کی شود در ندبههای جمعه پیدایت کنم
گوشهای تنها نشینم تا تماشایت کنم
مینویسم روی هر گل نام زیبای تو را
تا که شاید این شب جمعه ملاقاتت کنم
هر سحر با یاد تو، در گریه ام میخوانمت
تا به کی از سوز دل ناله ز هجرانت کنم
چشمهای خستهام بارد ز هجرانت عزیز
آنقدر بارم ز دیده تا که پیدایت کنم
هر دم از نو می شمارم عقدههای خویش را
تا به کی از پشت در آهسته نجوایت کنم
بیقرارم مهدیا از بهر دیدار رخت
تا به کی از مادرت زهرا (س) تمنایت کنم
سلام علیکم
دردنیای مجازی اینترنت امثال شما که ازمعنویت مینویسید یک فرصت هستید فرصتی که سعادت حضوردراین وبلاگها یک غنیمت است .امیدوارم دراین راموفق باشید
سلام دوست عزیز----آیا میل دارید راز و نیاز عاشق دل سوختة الهی را بشنوید؟
یامهدی ادرکنا-- یاحق
سلام
وبلاگ قشنگی دارید
امیدوارم که قرآن پشت و پناهتان باشد0
" اگر پیام خدا را دریافت نکردید به فرستنده دست نزنید گیرنده ها را تنظیم کنید"
یا رفیق من لا رفیق له
نشان اهل خدا عاشقی اس ت با خود دار
که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم
سلام
از آشنایی با وبلاگتان خوشبختم.
خوشحال می شوم تبادل لینک داشته باشیم
در تعطیلات کریسمس، در یک بعد از ظهر سرد زمستانی، پسر شش هفت سالهای جلوی ویترین مغازهای ایستاده بود. او کفش به پا نداشت و لباسهایش پاره پوره بودند. زن جوانی از آنجا میگذشت. همین که چشمش به پسرک افتاد، آرزو و اشتیاق را در چشمهای آبی او خواند. دست کودک را گرفت و داخل مغازه برد و برایش کفش و یک دست لباس گرمکن خرید.
آنها بیرون آمدند و زن جوان به پسرک گفت
حالا به خانه برگرد. انشالله که تعطیلات شاد و خوبی داشته باشی پسرک سرش را بالا آورد، نگاهی به او کرد و پرسید: خانم! شما خدا هستید؟
زن جوان لبخندی زد و گفت: نه پسرم. من فقط یکی از بندگان او هستم
پسرک گفت: مطمئن بودم با او نسبتی دارید
با سلام....سلام به شما دوست خوبم(خوب چرا دوبار سلام کردم خوب سلام سلامتی میاره عزیزم)......خیلی خوشحال شدم وقتی به وبلاگ شما سر زدم یه کم از مطالبشو خوندم بقیه این مطالب رو میزایم وقتی آف شدیف...راستی ما دو نفریم(خوب اینو که از اون بالا هم میشه دید باز سوتی دادیما)..در کلو از شوخی گذشته دوست داریم با شما دوست باشیم و همیشه تا جایی که امکان داره از وبلاگ شما بازدید کنیم...در ضمن یه خواهش از شما داریم هر وقت وبلاگت به روز شد یه سر به ما بزنید و ما رو در جریان بزارید..خوب مثل اینکه چونمون باز گرم گرفت یه سر به ما بزنید خیلی خوشحال میشیم..راستس نظرتون در مورد قرار دادن لینک و لوگو ما تو وبلاگتون چیه؟ما هم خیلی خوشحال میشیم تبلیغاتمون تو بلاگ شما باشه در ضمن خیلی خیلی خوشحال میشم به شما لینک بدم...ارادتمند شما مهیار و مهراز .......با بای
سلام خوشحالم از آشنایی با شخصیتی مثل شما . موفق باشی و خیلی دوست داشتنی هستی.... سال خوبی داشته باشی.
اول ، سلام خوبی؟ واقعا باید سپاس گزاری کرد موفق باشی
از وقتی این اینترنت مد شده بود کمتر می شد در مورد مذهب در اون چیزی دید ولی الحمدالله در این مدتی که وب های شخصی تقویت شده خیلی زیبا با متن های قشنگ خیلی از نویسنده ها می شه کیف کرد. بالاخره یک جایی هم پیدا شده که انسانهای با حداقلی از اعتقاد ازادانه مطالب شونو بنویسن و بقیه رو حتی کسانی رو که چندان اعتقادی ندارند جذب کنن این همون مسیر«اپدیت » شده «امر به معروف و نهی از منکر» در عین این که هیچ اجباری هم در ان نیست و بسیار هم بافایده است ممنون یا حق
سلام ....
دیشب تو بارون، قبله نمای دلم هر کاری کردم رو به کعبه نشد که نشد و سوی مرکز مغناطیسیه بهشت زهرا (س)،اونهم قطعه ی شهدا نشانه رفت و ............ کلی جایتان خالی !!!!
.
یه کم از بوی قبر شهید پلارک هم با خودم آووردم که تا به تهران رسیدم گمرک گیر داد که نمیتونی با خودت ببری ، ماهم همون جا گذاشتیم و امشب میرم برش میدارم ....
.
.
.
.
غرض سر زدن به شما و هم دل عزیز بود ..... به ما ویزای لینکدونیت رو میدی میدی یا لایق نیستیم؟
التماس دعا ....
سلام ...
ممنونم از اینکه بهم سر زدی ...
وبلاگ بسیار زیبا با مطالبی جالب داری ..
موفق باشی ..
در پناه حق
سلام کلبه شما خیلی زیبا بود.ممنون از اینکه سر زدی
سلام حداد عزیز ..خوبی اقا سرفزار کردی ما رو جناب با حضور پر مهرت ...وبلوگ ملکونی داری شما و چه زیبا مینویسی..وبلوگ من همش عزیز شعر ..شعرایی که شاید به هیچ هم نیرزد ولی فقط شعر ه نه بیشتر ..وبلوگ شما همه عرفان و نور همیشه پایدار باشی و بر افراشته نمیدونم چرا یاد این جمله افتادم درختان ایستاده میمیرند ..همیشه سعی کردم ایستاده باشم در همه حال ..عشقم حسین است و چشم انتظار مهدی ..زیاد به این نقاشی ها نگاه نکن ..شطرنجیش کن (دندون).. از اشنایت خوشحال شدم ..ممنون میشم در هر آپ با کامنت خبرم کنی که خواننده نوشته های خوبت باشم ..اگر قابل بودم ....فعلا
سلام خسته نباشی.حسین آقا کلبه نیست که آخر ویلاییه
خیلی قشنگه
موفق باشی
فعلا
سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان و با احساستان ..که بسیار زیبا ودل نشین و شیوا می نگارد ..
مثل همیشه خواندنی و بسیار پر محتوا ...عالی بود .. ...آرزوی تندرستی و سعادتمندی
و کامروای شما را در تمامی مراحل زندگی دارم ...
در پناه حق و خدا نگهدارتان........
نشد یک لحظه از یادت جدا دل... زهی دل ، آفرین دل ، مرحبا دل !...
زدستش یکدم آسایش ندارم.... نمی دانم چه باید کرد با دل ؟....
هزاران بار منعش کردم از عشق .. مگر برگشت از راه خطا دل....
بچشمانت مرا دل مبتلا کرد ... فلاکت دل ، مصیبت دل ، بلا دل......
از این دل داد من بستان خدایا ... ز دستش تا به کی گویم خدا دل...
درون سینه آهی هم ندارم ... فقیر و عاجز و بی دست و پا دل.......
بشد خاک و ز کویت بر نخیزد.... زهی ثابت قدم دل ، با وفا دل....
ز عقل و دل دگر از من مپرسید .. چو عشق آمد کجا عقل و کجا دل ؟....
تو.......ز دل نالی ..دل از تو .. .. حیا کن یا تو ساکت باش یا دل...........
این شعر نیست ! یه قاصدک و من ...
دنیا ایستاد
دنیا به نظاره ایستاد و من
در آغوشت سبز شدم
و زندگی ِ از یاد رفته را
زندگی کردم.
و چشمانت راز ِ آتش است.
و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد.
و آغوشت
اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن....
گاهی کنارم می نشینی
آرام آرام برایت می گویم و خود را لا به لای کلمات باز می یابم
مرا به نام می خوانی و صدایت نوازشم می کند
آرام می گیرم
دست دراز می کنم تا زندگی را چنگ بزنم
فاصله اما زیاد است و زندگی
از دستانم سُر می خورد
باز خالی می مانم و تو
تنها نگاهم می کنی.
سلام اینقدر قشنگ بود که با اجازتون ازش تو وبلاگم استفاده کردم. موید باشید یاحق.
بسم رب شهدا وبلاگ خیلی نازی دارید .موفق باشید
در این ماتمکده سرد و بی روح
احساس گنجشک های بی لونه درم و دلم میخواهد پر بکشم
شوق پرواز تویی
دلم بهونه تو را داره
بیا و با دست های گرم و نجیبت
مرهمی باش بر این دل بیقرارم
تولد داریم نمیای؟؟؟؟
منتظرت هستم
عشق یعنی یک تیمم، یک نماز
عشق یعنی عالمی رازونیاز
عشق یعنی با پرستو پر زدن
عشق یعنی آب بر آذر زدن
عشق یعنی چون محمد پا به راه
عشق یعنی همچو یوسف قعر چاه
عشق یعنی بیستون کندن به دست
عشق یعنی زاهد اما بت پرست
عشق یعنی قطره و دریا شدن
عشق یعنی همچو من شیدا شدن
عشق یعنی یک شقایق غرق خون
عشق یعنی دردومحنت در درون
عشق یعنی یک تبلور یک سرود
عشق یعنی یک سلام و یک درود
بر سنگ قبر من بنویسید خسته بود اهل زمین نبود نمازش شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید شیشه بود تنها از این نظر که سراپا شکسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود چشمان او که دائماً از اشک شسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید این درخت عمری برای هر و تبر تیشه دسته بود
بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر پشت دری که باز نمی شد نشسته بود ....
تقدیم به همه کسانی که دل منو شکستند .....
سلام.دیشب نشستم کل وبلاگتونو خوندم.حس خوبی بهم دست داد. همیشه همینطور با خدا باشید.
برادر خوب و بزرگوارم
با عرض سلام و ادب و احترام .
خیلی دلم میگیره وقتی این متنهاتون رو میبینم ...
*****
روح در جست و جوی خداوند است ، همانگونه که رودها به سوی دریا جاری اند ... روح دو توانایی بزرگ دارد: تمنای جست و جو و توانایی جنگیدن به خاطر این تمنا
و روح هرگز راهش را گم نمی کند
تمامی ارواح به خداوند میرسند ....
مهم نیست چقدر طول بکشد ...
روح هرگز جست و جوی خداوند را رها نمی کند ...
هرگز ...
**********
به امید دیدار
در پناه خدا شاد و سربلند باشید .
یا حق ...
سلام ..خوبی عزیز ..من آپ کردم ..منتظر حضور پر از مهرت هستم ..فعلا
اسمم رو اشتیاهی در کامنت قبلی وارد کردم به جای آ زدم ل ساری
سلام. خوبی. حسین جان وبلاگ عزیزی داری. همیشه بنویس.
منو از خودت بی خبر نذار.
خدای گنهاکاران یارویاورت
یا رفیق من لا رفیق له
آنجا میان گنبد و گلدسته
آزادراهی ست که تنها
چشمان بارانی، پیمودن می توانند
باید برای باریدن چشم
به ابر دلها التماس کرد
باید نماز استسقاء خواند
باید قطره شد
ابر شد
بارید
صلی الله علیک یا فاطمة المعصومة و رحمة الله و برکاته
التماس دعا
یا علی
سلام
از آشناییت خوشحال شدم .
منبع این مطلبت کجاست.
با سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان که به این زیبای می نگارد ضمن آرزوی سعادتمندی و تندرستی شما باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی آموزنده در مورد انسانها با دوبال عشق و محبت ....بروز شده است خوشحال خواهم شد سر بزنید ..پس منتظر قدوم سبز و حضور گرمتان هستم .......در پناه حق ....
دهان بی زبان پند میگفت و راز ....که ای بی نوا با بینوایی خود بساز ......غم از گردش روزگاران مدار ......
که بی من و تو بگردد بسی روزگار .....غم و درد و شادمانی و خوشی نماند هرگز .....جزایی عمل من ماند و نام نیک تو ...............یا حق ..............................................................................
با سلام و درود فراوان بر شما و قلم توانمندتان که به این زیبای می نگارد ضمن آرزوی سعادتمندی و تندرستی شما باستحضار میرساند کلبه درویشی حقیر با مطلبی آموزنده در مورد انسانها با دوبال عشق و محبت ....بروز شده است خوشحال خواهم شد سر بزنید ..پس منتظر قدوم سبز و حضور گرمتان هستم .......در پناه حق ....
دهان بی زبان پند میگفت و راز ....که ای بی نوا با بینوایی خود بساز ......غم از گردش روزگاران مدار ......
که بی من و تو بگردد بسی روزگار .....غم و درد و شادمانی و خوشی نماند هرگز .....جزایی عمل من ماند و نام نیک تو ...............یا حق ..............................................................................
سلام دوست خوبم،لیلا دوباره برگشته ،پس منتظرش نذار.
به حسین آقا سلام برسونید
در مورد مطلب قحطی بلخ :
چه باشد نازش و نالش بر اقبالی و ادباری
که تا بر هم زنی دیده نه این بینی نه آن بینی