دل بخشنامه و حقیقت فراموش شده |
این حکایت رو حتما شنیدید که :روزی درویشی ژنده پوش مقابل دکان عطاری شیخ عطار آمد و از او پرسید تو که چنین به دنیا پرداخته ای چگونه خواهی مرد ؟عطار یه طعنه پاسخ داد :تو خود چگونه مرگ را در آغوش می گیری ؟درویس گفت چنین و عبایش را به زیر سر گذاشت و جان سپرد. خب حالا چی شده یاد مرگ کردم؟ دیشب تو خیالات خودم از زمونه و وضع خودم و اطرافم و از سختی درسهام و نارفیقی اطرافیام و شرایط اطرافیان و آشناهام اوضاع مالیم داشتم به خدا عرض حال میکردم و گلایه میکردم . اما امشب مثل هر شب که با رفیقام دور هم جمع می شدیم نبود امشب یکی از دوستای نابی که دیدنش هرشب باعث نشاطم و جمع می شد نبود.احسان معصومی بچه هیاتی باصفا و صمیمی, امشب دیگه مثل دیشب ,که با هم شوخی میکردیم نبود .احسان از من یه ۵ سالی کوچیکتر بود و تک پسر خونه, یه دوسالی میشد که استخدام شده بود و سه ماه از عقدش میگذشت تازه دیشب خوشحال هم بود که وام خرید خونه به اسمش در اومده بود.خلاصه داشت زندگیشو کم کم جمع و جور میکرد. اما الآن دارم از سر خاکش برمیگردم .هنوزهم باورم نمیشه!.به خودم میگم, اما شماهم بخونید .تو برنامه ریزی هامون آیا این یه قلم رو هم در نظر داریم؟ یا مثل من فراموش کردید؟ شما رو به خدا برای شادی روحش یه فاتحه بفرستید.حالم خیلی بده.
پسر داییم تازه
رفته بود کلاس اول داشت چیزایی روکه یاد گرفته بود برام تعریف می کرد که
...
سبب
توبه او آن بود که او مردی سخت با جمال بود و دنیادوست و مال بسیار داشت و دردمشق
ساکن بود و مسجد جامع دمشق که معاویه بنا کرده بود و آن را وقف بسیار بود . مالک را
طمع آن بود که تولیت آن مسجد بدو دهند . پس برفت و در گوشه مسجد سجاده بیفگند و یک
سال پیوسته عبادت می کرد به امید آنکه هر که او بدیدی در نمازش یافتی .و با خود می
گفت :ای منافق ! تا یکسال برین برآمد و شب از آنجا بیرون آمدی و به تماشا شدی . یک
شب به طربش مشغول بود ، چون یارانش بخفتند آن عودی که می زد از آنجا آوازی آمد که
:یا مالک مالک ان لاتئوب . یا مالک تو را چه بود که توبه نمی کنی ؟ چون آن شنید دست
از آن بداشت . پس به مسجد رفت ، متحیر با خود اندیشه کرد . گفت :یک سال است تا
خدایرا می پرستم به نفاق ، به از آن نبود که خدایرا باخلاص عبادت کنم و شرمی بدارم
از این چه می کنم ، و اگر تولیت به من دهند نستانم .
راستی یه نوشه ای هم برای
جماعت نوریانی دارم که خوندنش رو بهشون سفارش
میکنم |